مبانی کلامی حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)

کد مطلب
تعداد صفحه / اسلاید
9,500 تومان

مبانی کلامی حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)

علی‌نقی فياض

چكيده

تشکیل امت واحده جهانی، جهان‌گیر ‌شدن حاکمیت اسلام و گسترش عدل و قسط در سراسر جهان از اهداف کلیدی دین مقدس اسلام است. در این زمینه، اسلام ساختار اجرایی دست‌یابی به این اهداف را تحت عنوان حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) معرفی کرده است که گستره حاکمیت خود را در سطح جهانی و فراتر از دایره دولت‌های سرزمینی و قالب‌بندی‌های زمانی جست‌و‌جو می‌کند. این مدل، مبانی خود را از سرچشمه‌هایی می‌گیرد که به موجب آنها، ضرورتی مقطعی و زود‌گذر تلقی نمی‌‌شود و تنظیم منطقی و عادلانه روابط اجتماعی را در سطح جهانی و همه جوامع بشری دنبال می‌کند. باور به جهان‌شمول بودن دین اسلام، نقش زیربنایی در پیدایش نظریه حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) دارد. وقتی ما باور داشتیم که دین در تمام زوایای زندگی آدمی از جمله زندگی اجتماعی دخالت دارد و ره‌نمودها و دستورهای اجتماعی آن بسان احکام فردی، جاودانه است و حوزه نفوذ و حاکمیت این تعلیمات در سطحی فراتر از مرزهای جغرافیایی قرار دارد، آن‌گاه بایستگی تشکیل حکومت با ویژگی‌های یاد شده به روشنی آشکار می‌شود. در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) که همه‌جا سخن از بسط ارزش‌های انسانی و توسعه عدالت اجتماعی به منظور دست‌یابی بشر به کمال و سعادت واقعی است، گستره عدالت او در سراسر جهان و نسل‌های متمادی در طول تاریخ امتداد می‌یابد.

واژگان کلیدی

امت واحده جهانی، جهان‌شمول، حکومت جهانی، مبانی کلامی.

مقدمه

پژوهش حاضر در‌پی پاسخ به اين پرسش اصلی است که مبانی کلامی تأثير‌گذار در حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) کدامند.

فرض ما بر اين استوار است که جامعيت، جاودانگی و جهان‌شمولی دين از جمله عناصر قوام‌بخش حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) است. علم کلام عهده‌دار تبیین و اثبات پیش‌فرض‌ها و باورهای از قبل پذیرفته شده این سه مبنای کلامی است. هر چند این سه مبنا ذاتاً سياسی نيستند، در نگاه به سياست تأثير سرنوشت‌ساز دارند.

از آن‌جا که گفتمان حکومت جهانی با گفتمان‌های رقيب بر سر معنادهی به دال‌هایی چون جامعيت، جاودانگی و جهان‌شمولی با هم به رقابت بر‌می‌خيزند، در اين پژوهش از روش «تحليل‌ گفتمانی» استفاده می‌کنيم.

نظريه گفتمان با ايده‌های اجتماعی در زندگی سياسی سروکار دارد. در اين روش، ايجاد و تجربه ضديت‌های اجتماعی، امری محوری است و از طريق ايجاد مرزهای سياسی و ضديت‌ها ميان «دوستان» و «دشمنان»، گفتمان‌ها هويت خويش را به‌دست می‌آورند.

با عنايت به نکات فوق، مباحث پيش‌ رو بر محوريت سه گزاره کلامی جامعيت، جاودانگی و جهان‌شمولی دين، سامان يافته و در کنار بررسی مفاهيم و ادله اثبات آنها، از ميزان تأثيرگذاری اين مبانی کلامی بر حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) نيز به‌صورت گذرا سخن به‌ميان می‌آيد.

جامعيت ‌دين

جامعيت دين به مفهومی که اين پژوهش ارائه می‌دهد، نخستين مبنای کلامی است که نقش زيربنايي در پيدايش نظريه حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) دارد. بدون تنقيح اين مبنای کلامی، سخن گفتن از دخالت آن حضرت در امور اجتماعی و سياسی مفهومی نخواهد داشت. در بحث جامعيت دين، نقطه تمرکز مباحث اين است که حدود بيانات دين تا کجا بوده و جامعيت آن، چه معنایی دارد.

دانش‌مندان درباره معنای جامعيت و قلمرو دين، تلاش‌هايي صورت داده‌اند که برخی از آنها را در ذيل مرور می‌کنيم:

  1. جامعيت به معنای پرداختن به مسائل فردی و جمعی؛
  2. جامعيت به معنای پرداختن به مسائل عقيدتی، اخلاقی و عملی؛
  3. جامعيت به معنای بيان احکام و برنامه‌ها و شيوه‌های اجرا؛
  4. جامعيت به‌ معنای احکام عبادی و ارزش‌ها در ارتباط انسان با خدا.

با اندکی دقت می‌توان همه‌ نظريه‌های فوق درباره جامعيت و رابطه دين و سياست را در تقسيم‌بندی کلی به دو محور اساسی برگرداند:

الف) آخرت‌نگری دين

طرف‌داران اين ديدگاه، قلمرو دين را در مباحث اخروی و روابط انسان با خدايش محدود می‌کنند. به اعتقاد آنها، دين تنها در قلمرو محدودی دخالت می‌کند و ما بايد از دین «حداقل ‌انتظار» را داشته باشيم. طرف‌داران جدايي دين از سياست، برای تمايز قائل شدن ميان مسائلی که دين آنها را بيان می‌کند با ساير مسائلی که از قلمرو دين بيرون است، اين نکته را یادآور می‌شوند که دين فقط در اموری که به آخرت ارتباط دارد، دخالت می‌کند و به دنيای مردم کاری ندارد. بنا‌براین، سياست از زمره امور دنيايي است و دين تنها به آخرت ارتباط دارد؛ نه دين بايد در حوزه سياست دخالت کند و نه سياست در حوزه دين.

برخی از طرف‌داران اين نظرگاه، درباره جهت‌گيری اصلی دين و هدف قرآن کريم معتقدند که غرض اصلی خداوند از ارسال رسل و انزال کتب کارهای اين جهانی نيست و قرآن به منظور سامان دادن به معيشت ما در اين جهان نازل نگرديده، بلکه تعليمات دينی علی‌الاصول برای حيات اخروی جهت‌گيری شده‌اند. آنان حد‌اکثر دخالت دين در امور دنيوی را از اين جهت می‌دانند که به زندگی اخروی بهتر کمک ‌کند:

دين علی‌الاصول برای تأمين سعادت اخروی آمده است اما چون راه ما آدميان از دنيا می‌گذرد، به ميزانی که دنيا می‌تواند در کار آخرت امداد کند، مورد توجه دين قرار می‌گيرد.

در اين سخن که دين هدفی صرفاً اخروی دارد و به ميزانی که دنيا بتواند در کار آخرت کمک کند، به آن توجه می‌شود، موارد نقد بسيار است. از جمله با اين پرسش اساسی مواجه می‌گردد که در منابع دينی، آموزه‌ها و ره‌نمودهای فراوانی درباره سامان‌دهی و تنظيم روابط انسان‌ها با یک‌ديگر و تنظيم امور دنيوی آنها وجود دارد. با اين وصف، چگونه می‌توان پذيرفت که رسالت دين، دخالت در امور دنيايي مردم نبوده و هدفی صرفاً اخروی داشته است؟

تفصيل بيشتر در اين مورد را در بحث ادله اثبات جامعيت پی‌می‌گيريم.

ب) واقع‌نگری دين

گرايش غالب در ميان متفکران اسلامی به قلمرو دين، نگاهی از بالا به پايين به همه پديده‌ها، از جمله سياست است. طرف‌دارن اين ديدگاه، معتقدند:

ما وقتی دستورات دين را ملاحظه می‌کنيم، پی می‌بريم که قلمرو دين محدود به مسائل فردی نيست، بلکه مسائل اجتماعی، از قبيل مسائل خانوادگی، مسئله ازدواج، طلاق و تجارت را دربرمی‌گيرد و محدوده حلال و حرام و وجه ارزشی آنها را بيان می‌کند. در واقع دين با بيان وجه ارزشی آن امور، جهت حرکت آنها را تبيين می‌کند و می‌گويد امور با چه شاکله‌ای به سمت خداوند جهت می‌گيرند و با چه شاکله به سوی شيطان تمايل دارند؛ چيزی که علم از بيان آنها عاجز است. بنابراین، همان‌گونه که رفتار فردی ما در سعادت و يا شقاوت ما تأثير دارند، رفتار ما در امور سياسی و اجتماعی نيز در شقاوت و يا سعادت ما تأثير دارند؛ بلکه تأثير آنها در اين بخش افزون‌تر است. براين اساس، آيا می‌توان گفت نحوه اداره جامعه هيچ ارتباطی با سعادت نهايي انسان و يا شقاوت او ندارد و افراد جامعه مختارند که هر سبک و روشی را خواستند برای سامان‌دهی جامعه خود برگزينند و دين دخالتی در آن ندارد.

امام خمينی (ره) يکی از طرف‌داران اين ديدگاه است که حوزه دخالت دين در عرصه حيات اجتماعی را در مقايسه با دیگر مکاتب بشری، بسيار گسترده می‌دانند و درباره جهت‌گيری اصلی آن، چنين اظهار می‌دارند:

اسلام مکتبی است که برخلاف ساير مکتب‌های غير‌توحيدی در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سياسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هيچ نکته، ولو بسيار ناچيز که در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فروگذار ننموده است… قرآن کريم و سنت پيامبر آن‌قدر که در حکومت و سياست احکام دارند در ساير چيزها ندارند.

در مجموع، نظريه «پيوند دين با سياست» که دارای چارچوب نظری منطبق با واقعيت بوده و معتقد است که دين علاوه بر زندگی اخروی به زندگی دنيوی انسان نيز پرداخته، مستندترين نظريه در باب جامعيت دين محسوب می‌گردد.

برای اثبات جامعيت دين و اشتمال آن بر راه‌بردهای سياسی و پيوند دين و سياست، دلايل بسياری وجود دارد که عمده‌ترين آنها را در دو حوزه بررسی می‌کنیم:

۱.دلايل برون‌دينی بر پيوند دين و سياست

مهم‌ترين دلايل و شواهد برون‌دينی بر تلازم دين و سياست عبارتند از:

یکم. دليل ‌انسان‌شناختی

مطابق دليل انسان‌شناختی، اگر دين پيوندی با سياست نداشته باشد، لازمه آن نظر استقلالی به انسان در عرصه حيات اجتماعی است. در بينش دينی و توحيدی، انسان عين الربط به خداوند و محصور ميان مبدأ و مقصد الهی است. طبق نگرش دين، انسان همواره به هدايت خداوند نياز دارد و اين امر در هر شرايطی اجتناب‌ناپذیر است. بنابراین، نظر استقلالی به انسان، معارض نگرشی است که دين الهی به وی دارد. از اين‌رو، انسان‌شناسی دينی با تفسيری که تفکر جدايي دين از سياست برای انسان ارائه می‌دهد، کاملاً متفاوت است. بدين ترتيب، انسان در عرصه حيات اجتماعی نيز به راهنمايي دين و تشکيل حکومت به منظور تنظيم صحيح و عادلانه روابط دنيايي، نيازمند خواهد بود.

دوم. دليل ‌روان‌شناختی

احساس بي‌نيازی از دين، زمينه‌ساز آزادی‌ها و تمايلات غير‌مشروعِ مهار ناشدنی است. گستره وسيع آزادي‌ها به طغيان انسان در حيات اجتماعی در برابر محدوديت‌های ارزشی (دينی ـ اخلاقی) می‌انجامد؛ چنان‌که در تعارض آشکار با اهداف خداوند از ارسال رسل و انزال کتب آسمانی قرار می‌گيرد.

سوم. دليل ‌جريان‌شناختی

عدم تلازم دين و سياست، در نهايت به غلبه باطل و صعوبت طی کردن مسير حق در امور اجتماعی می‌انجامد و اين درحالی است که انسان مؤمن از يک سو موظف به مقابله و مبارزه با باطل بوده و از سوی ديگر، مکلف است تنها مسير حق را پيموده و به مقصد (قرب ‌الی‌الله) دست يابد. با توجه به جريان غالب چيرگی ظاهری باطل و تيره شدن فضای حق، دين نمی‌تواند به مسائل مربوط به سياست بی‌توجه باشد.

چهارم. دليل ‌غايت‌شناختی

با تفکيک دين از سياست،‌ اعمال سياسی فارغ از اهداف غايي (کمال‌يابی و تأمين سعادت واقعی) شکل می‌گيرد و اهداف متعالیِ ارزشی نفی می‌شود. به‌ همين دليل، دين برای دست‌يابی بشر به اهداف غايی ناگزير از پيوند با سياست است……………………………

 

راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.