مباني اعتقادات در اسلام

کد مطلب
تعداد صفحه / اسلاید
500 تومان

بسم الله الرحمن الرحيم

آیت الله موسوی لاری

مباني اعتقادات در اسلام جلد ۱

بحثى پيرامون : شناخت خداوند

درس اوّل

سير اعتقادات در بستر زمان

در ميان سلسله بخشهاى اصولى و فكرى مربوط به زندگى بشر ، بررسى هاى « مذهبى » از اهميت ويژه اى برخودار است و همواره به عنوان اساسى ترين مسأله مربوط به بهزيستى و سرنوشت انسانها مطرح بوده و بينش هاى عميق و دانش هاى گسترده اى را به دنبال داشته است .

دانشمندان و پژوهشگران مطالعات وسيع و دامنه دارى را در زمينه ريشه اصلى و انگيزه هاى آن به عمل آورده و هر كدام از زاويه خاص دانش و فنون تخصصى خود به كاوش پرداخته اند و از همان ديدگاه به كرسى قضاوت و داورى نشسته اند .

واقعيت اين است كه ايمان و عقيده بشر از قديم ترين اعصار ما قبل تاريخ به عنوان يك نمود هميشگى جزء بافت اجتماعات بوده است ، در دنياى گذشته و امروز جامعه اى را نمى توان يافت كه در آن اينگونه مسائل منعكس نباشد .

قرآن مجيد طى آياتى اشاره به اين حقيقت تاريخى مى كند كه در

ميان امت هاى گذشته همواره پيامبران آسمانى طلوع كرده اند كه علاوه بر آثار پربركت معنوى آنهادربهوجودآوردن تمدن بشرى نيزنقش اساسى داشته اند .

پى جويى چگونگى تحولات زندگى انسان و تكامل دانش و انديشه ى او و نيز مطالعات دورترين افق تاريخ ، نشان مى دهد كه بشر پيش از آنكه با شناخت كامل شيوه هاى استدلالهاى عقلى روبرو شود ، پاى بند اعتقاد دينى بوده است .

بنابراين دوران نخستين دانش و صنايع ، برتر از ادوار نخستين اديان و عقايد نيست . شايد بتوان ادعا كرد كه تكاپوى آدمى در راه ايمان و عقيده بسى سخت تر و طولانى تر از تلاشهاى او در راه علم و صنعت باشد ، زيرا شناخت حقيقت متعالى كه حقيقت عالم هستى است ، از حقيقت تمام اشيائى كه دانش و صنعت براى دست يابى به آنها كوشش پى گير دارند ، سخت تر و راه رسيدن به آن دشوارتر است .

خورشيد درخشان كه آشكارترين اشياء است ، ماهيت آن تا قرنها بر بشر مجهول بود ودر مورد حركات وآثار آن تفسيرهاى گوناگون مى كردند با اينكه اصل هستى و شعاع نورانيش براى هيچ كس قابل انكار نبود، در عين حال افكار توده مردم در مورد شناخت آن در تاريكى عميقى فرو رفته بود.

پس درك حقايق بزرگ جز از راه بررسى منطقى و استدلال و مطالعه همه جانبه ممكن نيست ، لذا خرافات و افسانه هاى دينى در ميان ملل پيشين كه به علت نقصان و ضعف انديشه و محدوديت فكر و دانش ، هر روز در قالب خاصى ريخته مى شده است ، دليل بر اين نيست كه دين و محتويات و تعاليم آن عارى از حقيقت است ، بلكه اصالت و خودجوشى رگه هاى مذهب را در اعماق جان و دل انسانها نشان مى دهد و از علم و دانش نيز كه عقب گرد به دوران ماقبل تاريخ مى كند نمى توان انتظار داشت كه از اديان نخستين جز آثار افسانه و خرافات در بقاياى پيشينيان و در طبقات و اعمال زمين كشف كند .

وقتى حركات و رفتار انسان با دو ويژگى روشن همراه باشد ، يكى اصالت وثبات وديگرى كليت وعموميت در افرادنوع، كاملاً منطقى به نظر

مى رسد كه براى آن ريشه اى در اعماق روح قائل شويم .

در سراسر تاريخ و حتى دوران پيش از تاريخ وجود چنين نمود مستمرى در شكلى جاودانى و همگانى را نمى توان معلول رسوم و عادات دانست ، بلكه خود نمودى است از تشنگى فطرى و احساس ضرورى حقيقت جوئى ، پس تمام اعتقادات مذهبى با جلوه ها و اشكال گوناگون خود از يك منبع سرشار و پرجوش يعنى فطرت سرچشمه مى گيرد ، كه نه تحميلى است و نه تصادفى .

در نهاد انسان ابتدا استعداد براى پذيرفتن عقيده به وجود مى آيد و آنگاه عقيده شكل مى گيرد و همين كشش درونى كه شخص را به تحقيق و پژوهش فكرى براى درك حقيقت واميدارد ، دليلى است بر اصل ضرورت شناخت دين ، اما چنين نيست كه صحت استعداد و حالت روانى لزوماً بايد با درستى عقيده شكل يافته همراه باشد . همان طورى كه بدن مواد غذائى مى خواهد ، اما اين خواستن مبتنى بر خوبى و گوارائى غذا نيست ، روان نيز در تكاپوى غذاى خود يعنى ايمان و عقيده است و مصرانه خواستار درك خداوند و نيايش بدرگاهش مى باشد ، هر چند اين انگيزه اصيل نسبت به شناخت و ارزيابى عقايد درست و نادرست و جدا ساختن آنها از يكديگر ناتوان است .

محققين بر اين اصل متفقند كه عقايد دينى همواره با زندگى انسانها آميخته بوده ، ولى در خصوص ريشه هاى اصلى مذهب و عواملى كه در بنيانگزارى و رشد آن نقش اساسى را بعهده داشته ، نظراتشان متفاوت است و بيشتر قضاوت هاى آنان بر اساس مطالعات در زمينه ى اديان خرافى وافكار فاقد رشد انجام شده كه طبعاً اين برداشتها در تحليل نهائى ناقص و غير منطقى است .

درست است كه پاره اى از اديان بعلت عدم ارتباطشان به مبدأ وحى در پيدايش و تكون و رشد آنها عواملى چون شرايط محيط اجتماعى و غيره دخالت داشته ، ولى به طور كلى منطقى نيست كه بنيان گيرى تمام اديان و گرايش هاى مذهبى را ناشى از شرايط و مقتضيات مادى واقتصادى ياترس ازعواملوحشتناك طبيعى ياجهل ياامور غيرعملى بدانيم .

بى شك يكى از عوامل پيدايش افكار ضد دينى و جبهه منكرين خدا بدآموزيها و نارسائيها و انحرافات فكرى پيروان برخى از مذاهب بوده است ، لذا بايد ويژگيها و خصوصيات متفاوت هر مذهبى را نيز در مطالعه انگيزه هاى گرايش به آن به صورت جداگانه مورد تحقيق و بررسى قرار داد .

در بسيارى از رويدادهاى تاريخى مذهب را حاكم بر همه روابط مى توان ديد ، اگر مذهب اصالتى نداشت مى بايست در چهارديوار انگيزه هاى مادى آن محصور گردد ، اما كدام عامل توانسته شخصيت هاى مذهبى را در راه اهداف دينى خود اين چنين مقاوم و پايدار سازد ، آيا انتظار منافع مادى و هدف هاى خصوصى بوده كه تلخى جانكاه مصائب و مشكلات را كام جان آنان گوارا ساخته است ؟ در حالى كه تمام امكانات مادى و رفاهى و آرزوهاى شخصى خود را بيدريغ فداى عواطف و ايده هاى مذهبى كرده و حتى در اين راه عاشقانه جان باخته اند .

چنانكه در داستان سحره فرعون مى خوانيم كه او براى شكست موسى كليم الله ( على نبينا وعليه السلام ) تمام ساحران را فرا خواند تا با ابتكار و جادوى خود موسى را به زانو درآورند ، اما آنها در پى اعجاز موسى ( على نبينا و عليه السلام ) يكسره منقلب شدند و به آئين حق گرويدند . فرعون خشمگين كه غرورش در هم شكسته بود ، دست به تهمت و تهديد زد و گفت من شما را به شديدترين شكنجه ها كه بريدن دست و پا است ، كيفر مى دهمه ، اما انقلاب عميقى كه در درون ساحران رخ داده بود ، در برابر ارعاب و تطميع فرعون و شكنجه هاى دردناكش مستقيم و استوار ايستادند و با شهامت حيرت آورى پاسخ دادند :

« حكم شكنجه را در باره ما صادر كن زيرا فرمان تو تنها در محدوده اين دنيا است »(۱) .

اينجا وجدان فطرى حقيقت طلبى و حق جوئى بشر بر ضدّ فشار و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ . سوره طه آيه ۶۳ ـ ۷۳ .

اختناق و زور به روشنى تجلى مى كند و در اين عرصه برخورد انسانهائى كه در متن دستگاه فرعونى مى زيستند و از آن منتفع بودند ، سر به شورش وطغيان برمى دارندوحاضرمى شونداز هستى بگذرند وخويشتن رافداكنند.

بنابراين كشش ويژه انسان به مسائل مذهبى با تفسير مادى قابل توجيه نيست ، بلكه اينگونه رويدادها روشنگر اصالت حس مذهبى در درون انسان است .

عقايد غير منطقى به مسائل مذهبى منحصر نيست ، بسيارى از علوم پيش از پيرايش با خرافات آميخته بودند ، انسان از راه نيرنگ و افسون به طب سودمند و حقيقى دست يافته و از راه شيمى غير واقعى به شيمى واقعى رسيده است ، هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه اگر بشر در جستجوى چيزى به خطا رفت بايد هميشه در اشتباه باشد و راهى براى رسيدن به حقيقت نخواهد يافت حتى معتقدان به فلسفه علمى و اصالت تجربه هم معتقدند كه تجربه آنها به خطا مى رود با آنكه به آن رنگ حقيقت مى زنند .

منكران خدا روى اين مسأله تكيه كرده و مى خواهند نتيجه بگيرند كه خدا زائيده فكر آدمى است ، مثلاً برتراند راسل دانشمند انگليسى منشأ پيدايش مذهب را ترس از عوامل طبيعى مى داند و مى گويد :

« به نظر من مذهب قبل از هر چيز اساساً بر مبناى ترس استوار گرديده است ، ترسى ناشناخته و بعلاوه همان طورى كه قبلاً متذكر شده ام از اين راه احساسى به وجود مى آيد كه هر كس تصور مى كند در مشكلات و مشاجرات پشتيبانى دارند ، ترس از مرگ ، ترس از شكست ها ، ترس از رازها و مسائل غير مكشوفه »(۱) .

گرچه اين سخن ادعائى است كه در اثبات آن هيچ گونه دليلى اقامه نشده است ، چنانچه « ساموئل كينگ » مى گويد : « منبع مذهب مستور از اسرار است از ميان نظريه هاى بيشمار دانشمندان در اين خصوص برخى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ . چرا مسيحى نيستم .

منطقى تر از ديگران به نظر مى رسد ، ولى حتى بهترين اين نظريه ها از لحاظ اثبات عملى محل ايراد است ، و از دايره تصور منطقى خارج نيست و به همين جهت جامعه شناسان در پيرامون منبع مذهب اختلاف نظر شديدى دارند »(۱) .

با اين حال در پاسخ بايد گفت اگر ما بپذيريم كه انگيزه اصلى و ابتدائى بشر در اعتقاد به آفريدگار تنها ترس بوده است ، آيا اين دليل است بر آنكه پس وجود خداوند پندار است و واقعيت ندارد ؟

اگر ترس يك انگيزه باشد تا انسان براى رهائى از چنگال آن به جستجوى پناهگاهى برخيزد و از اين راه به واقعيتى دست يابد مگر اشكالى دارد ؟ آيا اگر ترس عامل دست يابى به چيزى باشد مى توان گفت به اين علت كه انسان به خاطر ترس به جستجوى آن پرداخته آن چيز موهوم و غير واقعى است ؟

اين منطقى است كه مثلاً بگوئيم علم پزشكى يك واقعيت نيست ، زيرا انسان به علت ترس از بيمارى و مرگ آنرا پى گيرى كرده و آنگاه بدان دست يافته است ؟ حقيقت اين است كه علم پزشكى يك واقعيت است ، خواه انگيزه ابتدائى بشر در دست يابى به پزشكى از بيمارى و مرگ باشد يا عامل ديگر .

در تمام حوادث و رويدادهاى زندگى ، ايمان به پروردگار دانا و توانا يك پناهگاه و تكيه گاه حقيقى و نيرومند است و اين خود مسأله اى است ، و اينكه انگيزه اصلى انسانها در ايمان به خداوند ترس از حوادث و در جستجوى پناهگاه بودن باشد ، مسأله ديگرى است و اين دو را بايد جداى از هم مطالعه كرد .

ترديدى نيست كه بشر در مراحل ابتدائى زندگى خود ، در برابر رويدادهاىوحشتناك طبيعى چون طوفانها، زلزله ها، بيماريها، دچار زبونى و وحشت دردناكى مى شد و كابوس ترس بر شئون زندگى و افكارش سايه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ . جامعه شناسى كينك ص ۹۹ .

شوم خود را مى گسترد و در اين مرحله از پيكار بى امان در برابر درماندگى وترس،تكيه گاهى را مى جست كه در شرايط هول انگيز بتواند بدان پناه ببرد و مايه آرامش جان او گردد ، تا بالاخره با تلاش مداوم بر كابوس زبونى و ترس به تدريج غلبه كرد و پيروزى چشمگيرى به دست آورد .

راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.