علل گرایش ایرانیان به دین اسلام

کد مطلب
تعداد صفحه / اسلاید
1,500 تومان

علل گرایش ایرانیان به دین اسلام

دین اسلام با فتح ایران وارد این سرزمین شد، ولی واقعیت آن است که فاتحان مسلمان، این دین (اسلام) را بر ایرانیان تحمیل نکردند، بلکه مردم آزاداندیش ایران، خود اسلام را پذیرفتند.بررسی مفاد اولین عهدنامه‌های صلح، میان فاتحان مسلمان و بزرگان محلی ایران، حاکی از عدم اعمال سیاست اجبار و زور در دعوت و جذب ملل شکست خورده در امر پذیرش دین اسلام، از سوی اعراب مسلمان است.

از این‌روی، گرچه فتح اسلام به وسیلة جنگ حاصل شد، اما نشر اسلام به زور جنگ نبود. ایرانیان وقتی با مبانی ارزشمند اسلام آشنا شدند، به دین دیرینه خویش (زرتشتی)، که دیگر پاسخ‌گوی نیازهای آنها نبود، پشت کردند و آغوش خود را بر آموزه‌های پیامبر اسلام (ص)  گشودند.در ادامه دو عامل اصلی گرایش ایرانیان به دین اسلام به تفصیل بیان می‌شود.

نابسامانی اجتماعی، سیاسی و مذهبی جامعة عصر ساسانی

از مطالعة منابع تاریخی چنین بر می‌آید که همزمان با ظهور اسلام، جامعة عصر ساسانی اوضاعی بسیار آشفته و نابسامان داشت و زمینه برای یک دگرگونی ژرف و اساسی در همة زمینه‌ها فراهم بود. بحران عظیمی تمام بخش‌های جامعه را فراگرفته بود.بحران سیاسی که از ساختار قدرت این نظام سرچشمه می‌گرفت، بازتاب و نتیجة عملکرد ضعیف پادشاهان، به‌ویژه پس از عصر خسروپرویز بود. نفوذ فوق‌العادة اشراف و مؤبدان زردتشتی که پادشاهان برای تکیه دادن بر سریر سلطنت، نیازمند پشتیبانی و حمایت آنها بودند، ساختار سیاسی حکومت ساسانی را از درون دچار تزلزل ساخته بود.

جنگ‌های تباه‌کننده و تأثیرات ناخوشایند آن بر اقتصاد کشور، سبب فشار فراوان بر اقشار فرودست می‌شد؛ تبعیض‌های ناروای اجتماعی و سیاسی که حاصل فساد نظام طبقاتی بود، بر فقر و پریشانی مردم می‌افزود و مردم همه این بدبختی‌ها را از ناحیة حکومت ساسانی می‌دیدند که بر پایة دین و مذهب زردتشتی بنا گردیده بود.در واقع، نظام استبدادی حاکم بر جامعة ایران، ریشه‌های همگرایی ملت و دولت را خشکانده بود و حاکمیت نظام طبقاتی، که مزیت‌های اجتماعی و سیاسی را در انحصار قشری خاص قرار داده بود، چنان فضای رقّت‌باری را فراهم ساخته بود که بیشتر مردم ایران دین اسلام و پذیرش آن را رهایی از بندهای خویش می‌دیدند.

اما آن چیز که بیش از همه ایرانیان را به قبول دین اسلام سوق داد، آشفتگی وضعیت مذهبی بود. اوضاع مذهبی جامعة عصر ساسانی دچار چنان اختناقی بود که حتی از آن به منزلة مهم‌ترین عامل آشفتگی اوضاع ایرانِ دورة ساسانیان یاد می‌شود. بی‌گمان، این عامل (نابسامانی اوضاع مذهبی و انحطاط دین زردتشتی) از مهم‌ترین عوامل رویگردانی ایرانیان از دین زردتشتی و گرایش آنها به دین مبین اسلام است.

اولین منطقه‌ای که اعراب در داخل خاک ایران فتح کردند، «سوق‌الاهواز» بود. هرمزان، مرزبان خوزستان، پس از آنکه به تحریک یزدگرد، عهدنامة صلح مسلمانان و پیروز (دهقان اهواز) را نقض کرد، با آنان به جنگ پرداخت؛ لیکن شکست خورد و ایرانیان مجبور شدند تحت شرایط معاهدة قبلی، دوباره با ابوموسی اشعری فرماندة مسلمانان صلح کنند.

حکومتی شدن دین و جزمی شدن ساختار سیاسی و اجتماعی سبب شده بود دین کاملاً در خدمت سیاست قرار گیرد. دستگاه فاسد موبدان، اعمال و رفتارهای شاهان ستم‌پیشه، نظام طبقاتی و کاستی جامعه عصر ساسانی را توجیه می‌کرد، در حالی که این وضیعت تودة جامعه را به ستوه آورده بود؛ تفّرق و تشتّت بین موبدان به بالاترین حد خود رسیده بود؛ آزار و اذیت مؤبدان و سختگیری آنان بر پیروان ادیان دیگر، سبب ایجاد دیدگاهی بد نسبت به دین زردتشتی شده بود؛

زیرا این نحوة نگرش، با نگاه تساهل و تسامح‌آمیز که قبل از آن در ایران جاری بود، مغایرت داشت. مؤبدان زردتشتی برای رسیدن به مقاصد شوم سیاسی و اجتماعی خویش، این مذهب را از سادگی و بی‌آلایشی نخستین آن خارج کرده، آن را چنان دچار دشواری و پیچیدگی ساخته بودند که غالب مردم از اجرای مراسم دینی عاجز گشته بودند. بنابراین، خودکامگی، توسعه‌طلبی، سودجویی، جاه‌پرستی مؤبدان زردتشتی و اتّکای آنان به ظواهر و تشریفات، این دین را به مرحلة انحراف کامل رسانیده بودند.

همچنین سختگیری‌ها، تهدیدها و تحمیل‌های مالی سنگین که مؤبدان به عناوین گوناگون از مردم می‌ستاندند، تودة مردم را از آنها رنجور و ناراضی و نسبت به دیانت زردتشتی، که دیگر وحدانیت و برابری را در آن نمی‌دیدند، بد‌بین ساخته بود.در چنین اوضاعی که شالوده و بنیان ضعیف دولت ساسانی رو به ویرانی نهاده، و بحران‌های متعدد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به‌ویژه مذهبی سراسر جامعة ایران را فراگرفته بود، مجاهدان پرشور مسلمان روی به سوی ایران زمین نهاده و شریعت نجات‌بخش محمد (ص)  (دین اسلام) را بر ایرانیان عرضه کردند.

آری، روح خسته و فرسودة ایرانی که در تنگنای مرگباری قرار گرفته بود، و راه فرار و پناه می‌جست، با دین جامع و کاملی مواجه گشت که ندای مساوات، عدالت و برابری سر می‌داد و پناه مناسبی برای این روح سرگردان و روان معنویت‌گرای ایرانی بود. چنین بود که ایرانیان ارمغان مسلمانان را با جان و دل پذیرا شدند و مسلمانی را قبول کردند.

جاذبه‌های دین اسلام

برخی سعی کرده‌اند اسلام آوردن ایرانیان را انقلابی درونی جلوه داده، آن را تنها ناشی از نارضایتی مردم از فشار طبقاتی و تبلیغات ناروای اجتماعی و اقتصادی اشراف و مالکان به شمار آورند و چنین القا کنند که مردم ایران برای فرار از این وضعیت، رو به آیین اسلام نهاده‌اند. این گروه، با تأکید بر عوامل یاد شده، جلوه‌های ارزشمند و جاذبه‌های دین اسلام را نادیده گرفته‌اند.

قدر مسلّم آن است که گسترش وسیع و همه‌جانبة دین اسلام، معلول اعتقاد به حقّانیت این شریعت انسان‌ساز بود. مکتب حیات‌بخش اسلام، مجموعه‌ای از قوانین و مقررات آسمانی است که مردم سعادت خویش را در اجرای آن می‌دیدند. عامة مردم، ابتدا حقانیت دین اسلام را کشف کرده و سپس آن را پذیرفتند. استاد شهید مرتضی مطهری می‌نویسد: «حقیقت این است که علت تشیع ایرانیان و علت مسلمان شدنشان یک چیز است؛ ایرانی روح خود را با اسلام سازگار دید وگم‌گشتة خود را در اسلام یافت».در ادامه، به برخی از مؤلفه‌ها و ویژگی‌های جذّاب دین اسلام که ایرانیان را به پذیرش و قبول این آیین سوق داد، اشاره می‌کنیم.

برابری و مساوات

تأکید بر شیوة مسالمت‌آمیز مبتنی بر عدالت و خیرخواهی با پیروان همة مذاهب آسمانی و جامعه بشری، از مسائل با اهمیت است که در دین اسلام جلوة بسیار درخشانی دارد. عدالت‌خواهی و مساوات‌طلبی دین اسلام، نقش بسیار مهمی در جذب مردم ایران به سوی اسلام داشت. استاد مطهری در این زمینه می‌نویسد: «آن چیزی که بیش از هر چیز دیگری روح تشنه ایرانی را به سوی اسلام می‌کشید، عدل و مساوات اسلامی بود».

روند پذیرش اسلام در میان ایرانیان تا پایان عصر خلفای راشدین (۴۰ه‍.) چشمگیر بود، ولی پس از آن با روی کار آمدن خلفای اموی، این روند رو به کندی گرایید.ایرانیان پذیرای اسلامی بودند که در آن، اصول ارزشمندی مانند مساوات و برابری و عدالت و… مطرح بود.

دین اسلام، هیچ‌گونه تمایز و تبعیض بر پایة طبقه و حرفه را در میان افراد نمی‌پذیرد و مبلّغ و منادی نظریه اخوّت انسانی است که گسترة آن از محدودة مرزهای سیاسی و جغرافیایی فراتر می‌رود؛ از این‌روی، در فرهنگ جهان‌شمول اسلام، استثمار انسان و تجاوز از حدودی که خداوند برای افراد بشر تعیین فرموده، مذموم و ناپسند است.بر این اساس، نظام کاستی (طبقاتی) قدیم ایران، در دین اسلام جایی نداشت؛ زیرا بر اساس مبانی اسلامی، تمام ملّت‌ها و امت‌ها نزد خدا یکسان‌اند و شأن و مقام افراد نه بر اساس سابقة قومی، زبانی و فرهنگی، بلکه بر اساس تقوا و درستکاری خود فرد تعیین و ارزیابی می‌شود.

معرفی دین اسلام و وعده‌های عدالت و برادری که در اولین گفت‌وگوهای سفیران مسلمان مطرح می‌شد، دل‌های بسیاری از ایرانیان را به سوی اسلام منعطف ساخت. به همین دلیل، لمبتون، سرعت و سهولت نسبی غلبه اعراب را به احتمال غالب، معلول این حقیقت می‌داند که اسلام به عامّه مردم وعده می‌داد که آنها را ازآن اوضاع و احوال نکبت‌بار و طاقت‌فرسای اجتماعی رهایی خواهد داد.

طبیعی است که مردم رنج‌کشیده و محبوس در قفس نظام طبقاتی، به چنین آموزه‌هایی علاقه نشان خواهند داد. آزادی از مفاسد، تعصّبات، تبعیضات و بی‌عدالتی‌های نظام طبقاتی دربارة قشرهای پایین جامعه‌ـ که حتی از حیوانات طبقات بالای جامعه نیز پست‌تر تلقّی می‌شدندـ نوید می‌داد که بدین‌وسیله نجات خواهند یافت. بدین ترتیب، اصل برابری و مساوات‌خواهی دین اسلام، گروه‌های فرودست و رنج‌کشیده را شیفته خود کرد و آنها را فوج‌فوج به سوی این دین الهی کشاند.

سادگی و بی‌آلایشی

از دیگر ویژگی‌های ایدئولوژی اسلامی که موجب جذب تودة مردم ایران به اسلام شد، سادگی و سهولت احکام آن بود. تصلّب و قشری‌نگری مذهب زردتشتی همراه با رسوم و آیین‌های خشک و خسته‌کننده که از احکام و مقررات مذهبی رنج‌آور و بیهوده سرشار شده بود، از دلایل مهم گرایش ایرانیان به اسلام قلمداد شده است.مبانی دین اسلام، ساده و درخور فهم همگان، به‌ویژه طبقات پایین جامعه بود و از دستگاه خداپرستی آیین‌های دیگر مانند اهورامزدا و اهریمن و ایزدان دیگر و فلسفة پیچیدة مذاهب نوظهور مانند مانویت برای مردم ملموس‌تر بود. بدین ترتیب، اصل اعتقادی توحید که همگان را از سردرگمی در این وادی خارج می‌ساخت، از عوامل مهم گسترش اسلام محسوب می‌شد.

دین اسلام با بیزاری از اندیشه‌های ناروا و نادرست و سنـّت‌پرستی، و نیز اصرار بر ارج نهادن بر امور معنوی، شالوده‌ای نوین و مقرون به دموکراسی در برابر سنّت‌پرستی و کهنه‌پرستی ایرانی عرضه کرد. اسلام، سادگی را جانشین پیچیدگی، توحید را جانشین تعدّد الوهیت و تثلیث، بشریت بشر را جانشین الوهیت بشر، حقیقت‌طلبی و علم را جانشین خرافات، و عقاید ساده و محکم دینی را جانشین منازعات و مجادلات مذهبی کرد.

اسلام نه‌تنها از نظر اعتقادی ساده و آسان بود، بلکه در عمل نیز به هیچ وجه پیچیدگی مذاهب دیگر را نداشت؛ در واقع، هم شیوة تدین به آن آسان است و هم احکامی که تشریح کرده سهل می‌باشد. اعمال عبادی اسلام، ساده و بدون تشریفات برگزار می‌شد و از پیچیدگی، تضاد و ناباوری اعتقادات گذشته خبری نبود. شرایط پذیرفتن دین جدید هم به قدری ساده جلوه می‌نمود که هر تازه‌واردی را به شگفتی می‌انداخت.

تساهل و تسامح

آزادی دینی و آزاداندیشی مسلمانان، از مهم‌ترین عوامل استقبال ایرانیان از دین اسلام بود. شواهد فراوانی وجود دارد که احترام اسلام و مسلمانان را به آزادی عقیده و دین و مخالفت آنها را با تحمیل دین بر دیگران بازگو می‌کند. مسلمانان با تکیه بر اندیشة «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغ

راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.