زينب كبري در خانواده اي به دنيا آمد كه در جهان هستي نظير ندارد و اعضاي آن هر كدام همانند خورشيدي تابان، جهان انسانيت را منور ساخته اند. او در خانه اي به دنيا آمده كه زندگي توده هاي مردم بدون رهبري و راهنماي اعضاي اين خانواده به فساد و بدبختي مي انجامد، زينب در خانواده اي ديده به جهان گشود كه همگي در «اصلاب شامخه» و «ارحام مطهره» تكون بافته و در عالم تشريع نيز پايه گزاران فضايل اخلاقي و سجاياي انساني به حساب مي آمدند و كمال دين و شريعت، اساس رسالت و ولايت و همه پيشرفت ها از اين خانه و خانواده بر خاسته است.
زينب شخصيتي نيست كه مسلمانان شيعه و سني او را نشناسند و از صبر و بردباري، حلم و علم، فصاحت و بلاغت و …. او باخبر و آگاه نباشند. چه او در دامان پاك فاطمه زهرا (سلام الله عليها) پرورش يافته و رشد كرده و از زبان علي مرتضي (عليه السلام) علم آموخته است، جدش رسول الله است كه خداوند او را «رحمه للعالمين» ناميده و جده اش خديجه كبري (سلام الله عليها) اولين بانويي است كه اسلام آورده، جد پدريش ابوطالب، حامي و مدافع رسول خدا است و جده پدريش، فاطمه بنت اسد است؛ همو كه هنگام ولادت امير مومنان مهمان خدا بود و در خانه او فرزندش را به دنيا آورد.
ولادت و نامگذاري حضرت زينب كبري (سلام الله عليها)
زينب كبري در پنجم جمادي الاولي سال ششم هجري در مدينه ديده به جهان گشود. هنگام تولد ايشان پيامبر در سفر بودند و فاطمه و علي (عليهم السلام) براي نامگذاري اين كودك صبر كردند تا پيامبر از سفر بازگردد. هنگام مراجعت پيامبر، جبرئيل نازل شد و فرمود:
«اين نوزاد را زينب نامگذاري كنيد و سپس از مصائب آينده زينب خبر داد و گريه كرد ….» (۱)
القاب و كنيه حضرت زينب (سلام الله عليها)
حضرت زينب (سلام الله عليها) داراي القاب فراواني بوده كه مهمترين آنها عبارت است از: صديقه الصغري، عقيله بني هاشم، عقيله الطالبين، العارفه، المؤثقه، العالمه، الفاضله، الكامله، عابده آل علي، عالمه غير معلمه و … ولي مهمترين و مشهورترين آنها زينب كبري است.
كنيات حضرت نيز عبارتند از: ام كلثوم، او عبدالله، او الحسن، ام المصائب، ام الرزايا، ام النوائب. (۲)
زينب در سوگ عزيزان
تقدير الهي براي زينب چنان رقم خورده بود كه از آغاز زندگي با مشكلات، تألمات و مصائب گوناگون روبرو باشد تا خود را براي ايستادگي در برابر طوفانهاي سهمگين اجتماعي ناشي از هواهاي نفساني رياست طلبان، آماده نمايد.
زينب (سلام الله عليها) از همان كودكي خود را با فضائل و كمالات اراست و در فعل و عمل زينب گرديد. يعني «زينِ أب» زينت پدر؛ او به تصديق دوست و دشمن آنچنان توانا بود كه گويا علوم و سخنان علي (عليه السلام) از حلقوم او خارج مي گشت و در دلها مي نشست. در روايات آمده كه زينب كبري (سلام الله عليها) در وقارش به حضرت خديجه، در عصمت و حيا به مادرش فاطمه، در فصاحت و بلاغت به پدرش مولا علي و در حلم و بردباري به امام حسن و در شجاعت و قوت قلب به حضرت سيدالشهدا (عليهم السلام) شباهت داشت، گويي همه فضائل هال بيت در وجود زينب تجلي كرده بود. (۳)
عزاي زينب از مصيبت جدش رسول الله شروع شد، در حاليكه او ۵ سال بيشتر نداشت. زينب در كودكي و بر بالين پيامبر بود و مي ديد كه بزرگترين پناه جهان اسلام، جد بزرگوارشان در حال پيوستن به لقاءالله است. شايد زينب در آن لحظات بزرگترين غم دنيا را بر دل نازك و كوچكش احساس مي كرد، غمي جانكاه كه جانهاي هر مسلمان را در هر گوشه جهان اسلام مي گداخت. ولي مصيبت زينب با رحلت جدش پايان نمي پذيرد، بلكه آغاز رنج ها است و ابتداي جاده صبر. زينب كوچك مي بايست صبر را تجربه كند تا فراق هاي جانسوزتري را شاهد باشد.
زينب هنوز داغدار ارتحال رسول الله بود و در ماتم جدش گريه مي كرد كه صداي لشكر غاصب از پشت در به گوشش رسيد. ولي مگر چه مي خواستند آنها؟ مگر نمي دانند كه علي و فاطمه و حسن و حسين و زينب و ام كلثوم (عليهم السلام) شال عزا به گردن دارند و ماتمزده بزرگترين غم دنيا هستند؟ هيهات كه زندگي دنيا و هوسهاي مادي چشم و دل انسان را كور و عقل او را نابينا مي سازد. گروهي آمده اند كه علي ِ داغدار را به زور براي بيعت با خليفه ببرند، ولي مگر زهرا مي تواند ببيند كه مولا و امامش را، پسر عم پدرش را و پدر فرزندانش را اينگونه و با دست بسته و در حال عزا، بيرون ببرند آنهم براي بيعت با خليفه! خلافتي كه حق علي بود و مال او؟ زهرا سپر مي شود براي علي تا مبادا به او آسيبي برسد ولي تن نحيف و زار فاطمه ناتوان تر از آن است كه بتواند ضربه هاي مغيره و قنفذ را تحمل كند، فاطمه نقش زمين مي شود و در بستر بيماري قرار مي گيرد. زينب كوچك مي بيند كه چگونه پدرش را آزرده اند و قلب اش را شكستند و چگونه مادرش را ميان در و ديوار قرار دادند، او مي بيند كه چگونه برادر متولد نشده اش، شهيد مي شود و سرانجام مي بيند كه در نيم شبي پدر ارام و بي صدا، در حاليكه قطرات اشك صورت مباركش را پُر كرده پيكر بي جان مادر را غسل مي دهد، اينجاست كه زينب لب مي گشايد و با جدش چنين مي گويد:
«يا ابتاه يا رسول الله الان حقا فقدناك فقداً لا لقاء بعده ابداً»(۴)
پس از فقدان مادر، زينب مدت ۲۵ سال شاهد سكوت تلخ و اجباري پدر بود، و ۵ سال حكومت و خلافت پدر را نيز پشت سر گذاشت در حاليكه مضطرب و پريشان جنگ هاي جمل و صفين و نهروان بود. تا آنكه در شب نوزدهم سال چهلم، اندكي پس از بانگ اذان صداي فرياد «اي واي علي كشته شد» از زمين و آسمان برخاست. پدر به خانه آمد ولي با فرق شكافته و محاسني رنگ آلود به خون، اكنون اين زينب است و پدر كه در بستر افتاده است، ديگر چگونه مي توان صبر كرد بر اين مصيبت بعد از رحلت رسول خدا و شهادت زهرا؟! اگر رسول خدا به سوي حق شتافت، ارامِ دل زينب مادر بود، و وقتي مادر به سوي معبود رفت، تكيه گاهش پدر بود، ديگر چگونه مصيبت از دست دادن پدر آن هم با مظلوميتي عجيب و در محراب نماز را تحمل كند؟ مگر چقدر دل انسان بزرگ است كه همه غمها را در دل جاي دهد، چگونه مي شود صبر كرد در حاليكه رخسار زرد پدر و فرق شكافته اش را مي بيند؟
اما زينب، زينب ديگري است. او دختر صبر و اسوه مقاومت است، او نيامده كه با رنج فراق جد و مادر و پدرش در هم بشكند. او آمده تا حادثه بيافريند و حقانيت خاندانش را به اثبات برساند او آمده تا صبر را درس استقامت بدهد، او آمده تا عاشورا را به مسلمانان بنماياند و زنده نگه دارد.
- لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.