بیوگرافی محمد اقبال لاهوری

بیوگرافی محمد اقبال لاهوری
کد مطلب
تعداد صفحه / اسلاید
500 تومان

بیوگرافی محمد اقبال لاهوری

 

محمد اقبال لاهوری در سال ۱۲۵۶ شمسی در یک خانواده متدین در شهر سیالکوت پاکستان به دنیا آمد. پدرش بازرگان بود و اجدادش همه از برهمنان کشمیر بودند که در قرن هفدهم به دین اسلام مشرف گشتند.

محمد تحصیلات خود را با قرآن در یکی از مساجد زادگاهش شروع کرد و بعد از اتمام دوره مکتب برای گذران دوره‌های ابتدائی و متوسطه به کالج رفت.

وی در کالج مورد توجه یکی از معلمانش به نام مولانا میر حسین قرار گرفت. ذوق و استعداد شاعری وی تا جائی معلمش را تحت تاثیر قرار داد که ایشان هر چند مخالف با شعر گفتن جوانان بود، خودش اقبال را تشویق به سرودن کرد.

اقبال لاهوری سروده‌های خود را در ابتدا جهت اصلاح به داغ دهلوی تسلیم می‌نمود. داغ دهلوی نیز پس از مدتی اعتراف کرد که اشعار اقبال نیاز به تصحیح نداشته و از داشتن چنین شاگردی فخر و مباهات می‌کرد.

وی پس از اتمام دوره کالج، در رشته فلسفه دانشگاه لاهور ادامه تحصیل داد و با اتمام دوره فوق لیسانس از دانشگاه پنجاب با رتبه اول، عهده‌دار تدریس در رشته‌های تاریخ، فلسفه و علوم در همان دانشگاه شد.اما فعالیت وی و ذوق و قریحه‌اش فقط در عالم شعر و شاعری و فلسفه محدود نبود بلکه در عالم اقتصاد نیز حرفی برای گفتن داشت، تا جائیکه در سال ۱۹۰۱ میلادی کتابی در همین زمینه به زبان اردو نوشت.

ایشان پس از مدتی جهت تکمیل تحصیلاتش راهی اروپا گردیده که این سفر علمی تاثیر زیادی بر افکارش به جای گزارد. در دانشگاه کمبریج نیز فلسفه را ادامه دارد و در آنجا با یکی از پیروان هگل به نام مک تیگارت ملاقاتی انجام داد، همچنین فرصت آشنایی با پروفسور براون و نیکلسون را پیدا کرد.اقبال پس از کسب درجه فلسفه اخلاق در دانشگاه کمبریج راهی دانشگاه مونیخ آلمان گردیده و با ارائه پایان نامه خود تحت عنوان سیر در فلسفه در ایران موفق به دریافت درجه دکتری گردید.

ایشان مدتی نیز به جای پروفسور آرنلد در دانشگاه لندن، به تدریس زبان و ادبیان فارسی پرداخت. ظاهرا در اواخر اقامتش در لندن، قصد ترک شعر و شاعری داشت که دوستانش مانند سرعبدالقادر و همچنین آرنلد مانع از این کار او شدند.

علاوه بر تخصصات ذکر شده، ایشان در اروپا در زمینه زبان ادبیات فارسی نیز به مطالعاتی دست زد که بعدا این زبان را به عنوان زبان شعری خود برگزید. همچنین از جمله تحولاتی مهمی که در زندگی اقبال در اروپا تبدیل وی از یک شاعر وطنی به یک شاعر ملی اسلامی بود که کتاب بانگ درا شاهد خوبی بر این مدعاست.

ایشان پس از بازگشت به وطن در سال ۱۹۰۸ میلادی به سمت رئیس بخش فلسفه دانشکده دولتی لاهور انتخاب گردیده و علاوه بر تدریس، اجازه وکالت نیز کسب نموده اما پس از چندی، فقط شغل وکالت را ادامه داده و از تدریس دست کشید.

اقبال در سال ۱۹۲۶ میلادی، به عضویت مجلس قانونگذاری انتخاب شد. وضعیت زندگی ناگوار مردم و اختلافات در آن زمان و عشق به آزادی، اقبال را به سوی حرکتهای سیاسی سوق داد تا جائیکه اقبال پیشنهاد تشکیل دولت پاکستان را در جلسه سالیانه حزب مسلم‌بیگ در الله آباد را داد.

همچنین ایشان نمایندگی مردم مسلمان شبه قاره را در اولین موتمر اسلامی فلسطین در بیت المقدس را داشته. ایشان در بازگشتی از کنفرانسی در لندن از اسپانیا و مسجد قرطبه دیدن کرده بودند که دیدار از این مسجد تاثیر زیادی در روحیه ایشان به جای گذارده بود، در منظومه‌ای آن را بیان داشته همچنین از افغانستان نیز دیداری کرده و به زیارت مزار حکیم ثنائی موفق گردید. در اواخر عمر نیز یعنی به سال ۱۹۳۳ از دانشگاه پنجاب موفق به دریافت دکتری افتخاری گردید.

سرانجام علامه اقبال لاهوری به دنبال تنگی نفس و ضعف قلبی که مبتلا گشته بود در سال ۱۳۱۷ دارفانی را وداع گفت.

برخی از آثار علامه اقبال لاهوری:

  • علم الاقتصاد (که یادآوری شد)
  • توسعه حکمت در ایران (سیر فلسفه در ایران) (ترجمه شده به زبان فارسی)
  • تاریخ هند
  • احیای فکر دینی در اسلام (ترجمه شده به زبان فارسی)
  • یادداشت‌های پراکنده (مجموعه خاطرات چند ماهه اقبال)
  • دیوان فارسی اقبال که شامل رموز بی خودی، اسرار خودی، زبور عجم، پیام مشرق، جاویدنامه و ارمغان حجاز می‌باشد
  • دیوان اقبال (به زبان اردو) بانگ درا، بال جبرئیل، ضرب کلیم.

نمونه اشعار

نچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ                    آن فروش و آن بپوش و آن بخور

آن جهان‌بینان که خود را دیده‌اند                    خود گلیم خویش را بافیده‌اند

ای امین دولت تهذیب و دین               آن ید بیضا برآر از آستین

خیز و از کار اُمم بگشا گره                  نقشه اَفرنگ را از سر بنه

نقشی از جمعیت خاور فکن                واستان خود را ز دست اهرمن

ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو             مؤمن خود، کافر افرنگ شو

رشته سود و زیان در دست توست         آبروی خاوران در دست توست

اهل حق را زندگی از قوّت است            قوّت هر ملّت از جمعیت است

دانی از افرنگ و از کار فرنگ                تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟

زخم از او، نشتر از او، سوزن از او                    ما و جوی خون و امید رفو؟

گر تو می‌دانی حسابش را درست           از حریرش نرمتر، کرباس توست

بوریای خود به قالینش مده                 بیدق خود را به فرزینش مده

هوشمندی از خُم او مِی نخورد             هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد

**************************

چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما                ای جوانان عجم جان من و جان شما

غوطه‌ها زد در خمیر زندگی اندیشه‌ام               تا به دست آورده‌ام افکار پنهان شما

مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت         ریختم طرح حرم در کافرستان شما

فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق              پاره لعلی که دارم از بدخشان شما

می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند             دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما

حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل            آتشی در سینه دارم از نیاکان شما

منبع:hamshahrionline.ir

راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.