آریوبرزن

کد مطلب
تعداد صفحه / اسلاید
500 تومان

آریوبرزن

یكی از سرداران بزرگ تاریخ ایران در زمان هخمنشیان آریوبرزن بود كه در زمان حمله اسكندر مقدونی به ایران از سرزمین خود با شجاعت دفاع كرد و در این راه كشته شد .عده ای او را از اجداد كرد ها یا لر ها می دانند.

اسكندر مقدونی پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان كه به جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gqugamele مشهور است در سال ۳۳۱ پیش از میلاد مسیح ،بابل و شوش و استخر (در استان فارس كنونی) را از آن خود ساخت و تصمیم به دست یافتن به پارسه گرفت و به سوی پایتخت ایران حركت كرد .

اسكندر سپاه خود را به دو بخش تقسیم كرد . یكی از بخش ها به فرماندهی شخصی به نام پارمن یونوس از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه حركت كرد و خود اسكندر نیز با سپاه سبك اسلحه از راه كوهستان (كو ه های كهگیلویه) روانه پایتخت ایران شد و در تنگه های در بند پارس (برخی آن را تك آب و گروهی آن را تنگ آری می دانند) با مقاومت ایرانیان روبرو شد.

درجنگ در بند پارس آخرین پاسداران ایران با شماری اندك به فرماندهی آریوبرزن در برابر سپاهیان پرشمار اسكندر مقدونی دلاورانه از میهن خویش دفاع كردند و بی پروا با سپاهیان اسكندر به مقابله پرداختند و بسیاری از آنان را به خاك نشاندند و سر انجام توانستند سپاه اسكندر را به عقب نشینی وادارند .

با وجود آریوبرزن و پاسدارانی كه جانانه از میهن خویش دفاع می نمودند گذر سپاهیان اسكندر از این تنگه های كوهستانی غیر ممكن بود . پس اسكندر به نقشه ی جنگی ایرانیان در جنگ ترموپیل Thermopyle روی آورد و با كمك یك اسیر ایرانی آریوبرزن را دور زد و از بیراهه ها و تنگه های سخت كوهستانی خود را به پشت سربازان پارس رسانید و آنان را به محاصره گرفت. ( پس از اتمام جنگ نیز عمر آن اسیر چندان دوامی نیاورد و به دستور اسكندر به دلیل خیانت كشته شد.)

آریو برزن با ۴۰ سواره و ۵ هزار سرباز پیاده و وارد كردن تلفات سنگین به دشمن ، خط محاصره اسكندر را شكست و برای یاری به پایتخت به سوی پارسه شتافت ولی سپاهیانی كه اسكندر دستور داده بود از راه جلگه به طرف پارسه بروند ،پیش از رسیدن او به شهر دست یافته بودند .

آریو برزن با وجود دست تصرف پایتخت به دست سربازان اسكندر و در حالی كه سپاهیان دشمن سخت در حالی تعقیب او بودند حاضر به تسلیم نشد و آنقدر در پیكار با دشمن پافشاری كرد كه همه ی یارانش از پای افتادند و جنگ وقتی به پایان رسید كه آخرین سرباز پارسی زیر فرمان آریوبرزن به خاك افتاده بود.

در كتاب اتیلا نوشته لویزدول آمده كه در آخرین نبرد اسكندر كه از شجاعت آریوبرزن خوشش آمده بود به او پیشنهاد داده بودكه تسلیم شود تا مجبور به كشتن او نشود ولی آریوبرزن گفته بود:« شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مكان دفاع كنم و من تا جان در بدن دارم از این مكان دفاع خواهم كرد.»

اسكندر نیز در جواب او گفته بود:«شاه تو فرار كرده .تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران كنم.»

ولی آریو برزن در پاسخ گفته بود :« پس حالا كه شاهنشاه رفته من نیز در این مكان می مانم و آنقدر مبارزه میكنم تا بمیرم» و اسكندر كه پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.

آنها آنقدر با تیر و نیزه او را زدند كه یك نقطه سالم در بدن او باقی نماند.پس از مرگ او را درهمان محل به خاك سپردند و روی قبر او نوشتند “به یاد لئونیداس”*.

در این جنگ یوتاب (به معنی درخشنده و بی مانند) خواهر آریو برزن كه فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده گرفته بود ،در كوه ها راه را بر سپاه اسكندر بست .یوتاب و برادرش آنچنان جنگیدند تا هر دو كشته شدند و نامی درخشان از خود بر جای گذاشتند.

* لئونیداس كسی بود كه در زمان حمله خشایارشا به یونان در جنگ ترموپیل مانند آریو برزن پایداری كرده بود و سرنوشتی همانند آریو برزن داشت اما بر خلاف آریو برزن كه جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست ، یونانیان در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یك پارك و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته اند و واپسین سخنانش را بر سنگ حك كرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد.

اسکندر پس از پیروزی بر آریوبرزن آن اسیر یونانی را هم به جرم خیانت کشت.

ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بود. او در نبرد با اسکندر شجاعانه جنگید و او یکی از دلیران ایرانی بود.

وطن را لاله های سر نگون است               زیاد آریو برزن غرق خون است

ایران سرزمین جاودانگی چرا که جان داده است در راه آزادگی

هرگز نرود زیر یوق بیگانه بدین سادگی

مانده جاودان یا با زور سرنیزه و شمشیر و زوبین

و یا بهرگیری ز خرد فرهنگ و دانش مردمان پاک دین

به راستی که هیچ جاودانگی وجود ندارد مگر زان که بهای اشا خویش بپردازد و این میهن پرداخته چه فراوان که پاینده مانده این گونه آسان. همواره باید بر پای نهال آب ریخت تا درختی پر مایه شود. این ابر درخت که نام ایران باشد، بداده است خون‌های فراوان بر پای نهال خویش که اینگونه چون سروی بلند رو به آسمان ایزد و نیزه‌ای در چشم دشمن ماندنی شده است.

نخستین خون را فرزند شاه سیامک پاک بداد است در راه میهن و واپسین را جوانان نیک سرشت در هشت سال جنگ تحمیلی و نابرابر تا بدرخشد نام این بوستان در جهان آری ایران جاودانه بمان که جاودانگی شایسته‌ی توست.

یکی از این جاودانگان جان باخته «آریو برزن» آزادی خواه است که مرگ به جنگ را به از زندگی به ننگ دانست و درود بر روان اندیشه‌ی پاک او که در زمانی که داریوش سوم یکی پس از دیگری شهرهای مادر زمین را راه می‌کرد و پا به فرار گذارده بود [شاید بتوان گفت که داریوش سوم پادشاه ترسویی بوده، زیرا با کوچکترین دشواری و شاید چیزهایی که ما نمی‌دانیم؛ به مکان‌های دیگر پناه می‌برده است. برخی از آنها هم برای گردآوری سپاهی دیگر بوده است. ولی اگر این چنین هم باشد می‌توان گفت او پیش‌بینی همه چیز را می‌کرده است. برای یک پادشاه بسیار سخت است که نامش در زمان شکست دربرابر یک کشور یا گروه دیگر در تاریخ جاودان بماند.] و در پی آن، شاه بی‌تدبیر گجسته مقدونی (اسکندر) ایران را ویران می‌کرد؛ فریاد آزادی ایران بر افراشت و شکست سختی بر وجود سپاه آن جهان خواه به وجود آورد.

همان هنگام که ایران زمین باز بی‌یاور شد

سوشیانتی دگر سر بر آفراشت و فریاد آورد

دریغ است که ایران ویران شود

کنام پلنگان و شیران شود

زمانی که آگاهی یاوت که مقدونی جهان خواه از شوش به راه افتاده تا از راه اهواز و بهبهان (استان خوزستان کنونی ) به سوی پارس رود، آریو برزن با ۲۵ هزار تن از همرزمان خویش به بند پارس رفته در آنجا کمین کرده و چشم به راه دشمن سرزمین مقدس ایران ماند. در دربند پارس این دلیران چنان گرمابه‌ای از خون بپا کردند که اسکندر گجستک نخستین شکست خویش را پذیرفت و هنگامی که آن چوپان ناآگاه راه پنهان را به اسکندر نشان داد و مقدونی آریو برزن را دور زد و محاصر کرد باز فریاد این آزادگان این بود.

همه روی یکسر به جنگ آوریم

جهان بر بد اندیش تنگ آوریم

همه سر به تن کشتن دهیم

از آن به که کشور به دشمن دهیم

همه یکدل و یک زبان به قلب سپاه مقدونی تاختند و حلقه ی محاصر را شکستند و در آن دم که پیام آمد که پارسه در خطر است، وی باز به سوی پایتخت شتابان روان شد. به سوی همان جنگ نابرابر. راهی که پایانش را نیک می‌دانست. آری پارسه مقصدی که دلیرمرد تاریخ ما هرگز به آنجا نرسید؛ چرا که مقدونی‌ها که به فرمان گجستک چندی پیش در راه پارس بودند راه بر ژنرال سر افراز ایران بستند و در جنگی که مقدونی‌ها چیرگی نفری داشتند، آریو برزن و یاران میهن خواهشان یکایک بر زمین افتادند تا هر زمان که ما دشتی از لاله را ببینیم، به یاد آن دلیران و همه‌ی جان باختگان در راه ایران باشیم و به احترام همه‌ی شهیدان رنگ زیبای سرخ را بر پرچم بیفزاییم. به پاس‌داشت آریوبرزن ما نام اسکندر را تحریم می‌کنیم و همیشه از او بنام نخستین کسی که طعم تلخ شکست را به اسکندر چشاند، یاد می‌کنیم.

یاد آریوبرزن‌های این دیار گرامی راهشان پاینده

چو ایران نباشد تن من مباد          بر این بوم و بر زنده یک تن مباد

*منبع: گزیده ای از فرهنگ و تاریخ جهان

نوشته شده توسط فریدون زنگنه در گروه اسكندر مقدونی ، هخامنشیان

راهنمای خرید:
  • لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.